امروز آخرین روز کاری سال ۹۸ بود. دیروز یکی از دوستان تو یکی از گروهها پرسید که تو تعطیلات نوروز که به خاطر «ویروس کرونا» جایی نمیریم و در واقع «قرنطینه» هستیم چکار میکنید. من گفتم یه سری فایل آموزشی هست که میبینم و بعد هم فیلم و سریال و کتاب.
بعد به ذهنم اومد که نوروز سال گذشته هم که سفر رفته بودیم و خونهی یکی از اقوام نزدیک مهمون بودیم، من لپتاپ برده بودم و مواقعی که خونه بودیم و بقیه تلویزیون میدیدن، یا شبها قبل خواب، فیلمهای آموزشی "Angular" و "PWA" میدیدم. خود سال ۹۸ رو هم تقریبا در حوزهی برنامهنویسی تو این دوتا فیلد کار کردم و چندتایی پروژه انجام دادم که هر چند طبق معمول! ثمرهی مالی خاصی نداشتن، ولی به هرحال تسلطم روی مباحث مربوطه بیشتر شدن.
اواخر امسال هم با جایی برای همکاری صحبت کردم، که بعد از توضیحات من در مورد مزایای PWA که البته موافق بودن باهاش، گفتن که برای رسمیت بیشتر پروژه میخوایم پروژه، خروجی "Android" و "iOS" هم داشته باشه. در نهایت بعد از بررسیهای مختلف قرار شد که روی "Ionic" کار کنیم. به همین دلیل این یکی دو هفته رو به مطالعه در این زمینه مشغول بودم که احتمالا تو عید نوروز هم ادامه خواهد داشت.
مساله اما، کار با Ionic یا PWA نیست. اتفاقا با مطالعات این چند وقت از Ionic هم خوشم اومده و به نظرم امکانات خوبی ارایه میده و جالبه. بیشتر به این فکر میکنم که تو این چند سال دائما سعی کردم از «روندها» عقب نباشم و حتی تو تعطیلات هم در حال «خودیادگیری» بودم. اما در نتیجهی نهایی، چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ رضایت شغلی تفاوت خاصی ایجاد نشده.
مثلا امسال سعی کردم کمتر با شرکتها کار کنم و دوتا پروژه رو که قبلا بارها در موردشون با دوستان متفاوتی صحبت کرده بودیم پیش ببرم. پروژهها از نظر فنی که مربوط به من میشد به نتیجه رسیدن، ولی از نظر جذب کاربر و .. موفقیتآمیز نبودن. البته دومی این اواخر به کرونا و قرنطینه هم خورد و حداقل چندماه اول سال ۹۹ رو هم به همین دلایل از دست میده و دیگه بعید میدونم به جایی برسه.
خلاصه اینکه من سعی میکنم همچنان بخونم و یاد بگیرم و کار کنم. اما واقعیت اینه که این روند هیچ توجیه اقتصادی و حتی شغلی نداره و فقط علاقهی شخصی باعث ادامهاش میشه. امیدوارم یه روزی پشیمون نشم از عمر و انرژی صرف شده تو این مسیر. البته اگه کرونا و «خطاهای انسانی» و سایر «دستاندرکاران» بذارن به اون روزا برسیم.
«محمدرضا شعبانعلی» تو یکی از مطالب قدیمیش نوشته بود که توسعهی مهارتهای فردی مثل ساختن کاسههای چوبی و پخش کردن اونها تو بیابون خشکی که وسطش گیر کردیم هستش، به این امید که شاید یه موقع بارونی بیاد و ما با آب جمع شده تو این کاسهها از تشنگی نجات پیدا کنیم. هیچ تضمینی هم برای بارش بارون نیست، ولی ما هم کار دیگهای از دستمون بر نمیاد.
فقط امیدوارم که حداقل کاسه ساختن و پخش کردنِ درست این کاسهها تو بیابون رو بلد باشم. در نهایت، چارهای نیست جز اینکه سال ۹۹ رو هم «امیدوار باشیم به اتفاق افتادن بهترینها، اما آماده باشیم برای وقوع بدترینها.»