نوشتهی بالا، استوریِ آقای «سروش محمدی» تو اینستاگرامه. ایشون پزشک هستن و گاهی تو صفحهشون به مسائلی غیر از پزشکی هم میپردازن. موردی که اینبار در موردش نوشتن برام جالب بود و البته من هم در گذشته تو این نوشته یه اشارهای بهش داشتم.
معمولا بیشتر آموزشهایی که ما میبینیم، چه با مطالعهی خودمون و چه در گفتههای بزرگترها، به زمانِ «بودنها» مربوط میشه. اینکه چیکار کنیم که این «بودن» شروع بشه، چطور حفظش کنیم، چطور تقویتش کنیم و ..
اما همونطور که آقای محمدی نوشتن، به هر حال «رفتن» هم پیش میاد. این رفتن محدود به ارتباطهای دوستانه یا عاطفی هم نیست، تو کار یا شراکت هم میتونه اتفاق بیفته و هرکسی در طول زندگی چندباری میتونه تجربهش کنه.
برخلاف شروع رابطهها که معمولا با احساسات خوب و مثبت همراه هستش، شرایط در انتهای روابط معمولا سخت و دشواره و رفتار و برخورد نادرست طرفین و دیگران میتونه این شرایط رو بدتر کنه. به همین دلیل به نظر من حتی میشه بلد بودن نحوهی رفتار صحیح و بلد بودن کنترل خود در این شرایط رو مهمتر هم دونست.
رعایت آدابِ جُدا شدن، غیر از تاثیر روحی و روانی روی خود طرفین، میتونه در برداشتی که اطرافیانشون از شخصیت اونها دارن هم اثر بگذاره. به طوریکه آیندهی ارتباطات یا زندگیِ حرفهای شخص رو هم تحت تاثیر قرار بده. شاید با چند تا مثال بهتر بشه این مورد رو توضیح داد.
خانوم «بهاره رهنما» و آقای «پیمان قاسمخانی» زوج هُنرمندی بودن که سالها با هم زندگی کردن. چند سال قبل تو خبرها خوندم که به دلایلی که طبیعتاً من اطلاعی ازش ندارم از همدیگه جُدا شدن. اما نحوهی برخورد دو طرف بعد از جدایی متفاوت بود. آقای قاسمخانی همچنان مثل سابق بدون هیچ اظهارنظر یا صحبت و عکسی به زندگی شخصی و حرفهای خودشون ادامه دادن، و یا حداقل من خبر غیرکاری از ایشون نخوندم و نشنیدم.
خانوم رهنما هم مجددا ازدواج کردن که مسلماً اتفاق عجیبی نیست، اما تعداد عکسها و مطالبی که از ایشون، ازدواجشون و همسر جدیدشون منتشر شده به قدری زیاد بوده که منی که هیچکدوم از صفحات ایشون رو تو شبکههای اجتماعی دنبال نمیکنم و این نوع خبرها جذابیتی برام نداره هم تعداد زیادی ازونها رو دیدم. به طوریکه الان همسر جدید ایشون برای من چهرهی آشنایی شدن، در حالیکه قبل از این ازدواج شناختی از ایشون نداشتم.
احتمالا این اتفاق کاملا بدون منظور بوده، چون من ندیدم ایشون تو فضای عمومی حرف غیر محترمانهای در مورد همسر سابقشون و یا رابطهی قبلیشون بیان کنن، اما نوشتههایی خوندم یا حرفهایی شنیدم که نشون میداد این برداشت برای عدهای بوجود اومده که انتشار این عکسها و سر و صدای زیاد دور و بر زندگی جدیدشون تعمداً و به منظور نوعی انتقامگیری از همسر سابق بوده.
مثال بعدی رو میشه کاملا در حیطهی شغلی و حرفهای دونست. این بار بحثِ «جُدا شدن» یا «رفتن» نیست، بلکه به «نبودن» مربوط میشه. خانوم «هدیه تهرانی» که ستاره یا به قولی سوپر استار سینمای ایران در اواخر دههی ۷۰ و اوایل دههی ۸۰ بودن، در چند سال اخیر به هر دلیلی خیلی کمکار شده بودن و میشه گفت که «نبودن» در واقع.
اما ایشون بر خلاف خیلی از افراد مشهور، از ورزشکار تا هنرمند و بازیگر، سعی نکرد نبودنش در فضای حرفهایِ کارش رو با اظهارنظرها و رفتارهای عجیب و غریب و حاشیه جبران کنه. به نظر من این نوع برخورد تاثیر خیلی زیادی در حفظ و حتی بهبود وجههی ایشون داشت، به طوریکه وقتی بعد از سالها یه نقش طولانی موفق تو یه سریال نمایش خانگی داشتن، استقبال خیلی خوبی از ایشون شد و کلی یاد و خاطرهی مثبت از فیلمها و نقشهای سابق ایشون منتشر شد، حتی کارهایی که بعضیهاشون در زمان خودشون به عنوان کارهای «تجاری» ازشون یاد شده بود و اعتبار زیادی کسب نکرده بودن. اینا رو میشه از مزایای بلد بودن «آدابِ نبودن» دونست.