چند برابر شدن ناگهانی قیمتها، چه دلار و سکه، چه خودرو و خانه، چندین بار در دهههای اخیر اتفاق افتاده و به نظر میاد باید عادت کنیم که هر چند سال یکبار باهاش مواجه بشیم، هر چند که واقعا کار سختیه. مسلما همه از اثرات منفی اقتصادی، اجتماعی و حتی روحی و روانی این اتفاق روی افراد جامعه زیاد خوندیم و شنیدیم و به قدر کافی ازش اطلاع داریم.
اما این گرانیها و به تعبیری واقعی شدن قیمتها، یه مزایایی با خودش به همراه آورده که البته تو یه اقتصاد سالم، باید طی یه روال نرمال و طبیعی بدست میومد، نه با این شوکهای عجیب و غریب قیمتی. یکی از این مزیتها به نظر من، درک ارزش داراییها و تلاش برای حفظ و مراقبت ازونهاست.
به عنوان مثال با افزایش قیمت ارزهای خارجی، حالا دیگه به راحتی گذشته نمیشه گوشیهای تلفن همراه و لپتاپهای قدیمی رو کنار گذاشت و مدلهای جدیدشون رو خرید. قبل از این تا یه مشکلی برای ابزارها پیش میومد، گزینه تعمیر و تعویض قطعه کمتر مطرح بود و بیشتر مایل به خرید دستگاه جدید بودیم. اما الان خیلیها حتی گوشیهایی که چند سال کنار گذاشته بودن رو پیدا کردن و ازشون استفاده میکنن.
خود من هم رَم و هارد لپتاپ رو عوض کردم و از اینکه لازم نشده یه جدیدش رو بخرم شدیدا خوشنودم. خیلی هم حواسم هستش که مشکلی واسش پیش نیاد، چون اون لپ تاپی که کار من رو راه بندازه رو الان باید با وام بانکی بخرم. خیلیهارو هم دیدم که دنبال لپتاپ کار کردهی سالم و تمیز هستن که با قیمت مناسبتر میشه خرید.
کلا وقتی برای بدست آوردن چیزی هزینه میدیم، قدر و ارزش اون رو بیشتر میدونیم. خیلی هم مواظبیم که اون چیزی رو که با صرف هزینههای مادی یا معنوی به دست آوردیم رو راحت از دست ندیم. برعکس، وقتی شخصی یا سیستمی خیلی راحت چیزی رو به ما بده که اصلا به داشتنش فکر نکردیم، نبودش رو حس نکردیم و آرزوی داشتنش در تکتک سلولهای وجودمون شعلهور نشده، نه قدردان خواهیم بود، نه تلاشی برای حفظش خواهیم کرد.