این پُست سومین بخش از مجموعهی خلاصهی کتاب Running Lean یا اجرای ناب هستش.
بخش دوم: نقشهی راه - اصول فراگیر
یه راه عالی برای درک «اصول فراگیر»ی که در بخش قبل به اونها پرداخته شد، اِعمال اونها روی یه محصول واقعیه. برای اینکه نتیجهی کار به سادگی قابل فهم باشه، به جای یه محصول نرمافزاری یا سختافزاری، تصمیم گرفتم از فرآیند نوشتن همین کتاب به عنوان نمونه استفاده کنم.
درک مساله
بعد از اینکه سال ۲۰۰۹ وبلاگنویسی در مورد اجرای ناب رو شروع کردم، چندتا از خوانندهها از من خواستن که محتوای وبلاگ رو به صورت کتاب منتشر کنم. میدونستم که نوشتن یه کتاب، حتی وقتی که قراره از پُستهای یه وبلاگ برای این کار استفاده بشه، کار سختیه.
من با این خوانندهها ارتباط برقرار کردم و ازشون پرسیدم که این کتاب با اونچیزی که من قبلا تو وبلاگم نوشتم، یا با سایر کتابها و وبلاگهایی که در این زمینه وجود دارن چه تفاوتی داره؟ در یک کلام، میخواستم ببینم «ارزش منحصربهفرد ارائهشده» توسط این کتاب نسبت به گزینههای موجود چیه.
چیزی که من فهمیدم این بود که خوانندهها هم مثل من با اجرای تکنیکهای «استارتاپ ناب» مشکل داشتن و پُستهای وبلاگ من رو به عنوان یه راهنمای قدم به قدم برای اجرای اون تکنیکها میدیدن.
تعریف راهحل
بر اساس این دانستهها، من یه روز وقت گذاشتم و یه صفحهی اینترنتی که شامل عنوان و فهرست مطالب و .. بود درست کردم. میدونستم که فهرست مطالب، پر ریسکترین قسمتِ نوشتن این کتابه، نه عنوان، جلد و حتی قیمت. اینبار از خوانندهها پرسیدم اگه من کتابی با این مطالب بنویسم، حاضرن بخرنش؟ جوابهایی که میگرفتم به من کمک میکرد که فهرست مطالب رو اصلاح کنم.
با وجود جوابهای دلگرمکننده، نوشتن کتاب فقط برای این تعداد خواننده، نشاندهندهی «مسالهای که ارزش حلکردن داشته باشد» نبود. به همین دلیل یه مدتی این اعلان رو گذاشتم و به کارهای شرکتم پرداختم. بعد دوباره به بررسی جوابها پرداختم و وقتی ۱۰۰۰ ایمیل در این مورد دریافت کردم، نوشتن کتاب برام به مسالهای که ارزش حل کردن داره تبدیل شد. حداقل میدونستم هزینههای اولیهام جبران میشن.
اعتبارسنجی کیفی
با این حال، هنوز به نظرم اینکه بشینم و کل کتاب رو یکدفعه بنویسم ایدهی خوبی نبود. به خاطر همین دنبال ارائهی چیزی بودم تا با استفاده از اون بفهمم که مشتریها چی میخوان، یعنی حداقل محصول پذیرفتنی یا MVP.
بنابراین از فهرست مطالب به همراه چند نکتهی برجسته در زیر هر عنوانش، برای اعلام یه کارگاه آموزشی استفاده کردم. تصمیم گرفتم به جای یه کارگاه مثلا با ۳۰ نفر، ۳ تا کارگاه ۱۰ نفره اجرا کنم تا بتونم خروجی هر کارگاه رو تو کارگاه بعدی بسنجم.
در نتیجهی موفقیت کارگاه اول، نه تنها کارگاههای بعدی رو اجرا کردم، بلکه برای اونها هزینه هم دریافت کردم. بررسی اینکه مشتریها حاضرن پول پرداخت کنن یا نه، اولین شکل از اعتبارسنجی هستش. با هر کارگاه، محتوای ارائه رو بهبود و هزینهی حضور مشتریها رو افزایش میدادم تا ببینم مشتریها تا چه حد حاضر به پرداخت هستن.
حتی بعد از برگزاری کارگاهها و رسیدن به نتایج مطلوب، به جای اینکه بشینم و کل کتاب رو بنویسم، به مشتریهای بالقوه اعلام کردم که اگه کتاب رو پیش خرید کنن، به جای اینکه ۶ ماه منتظر کتاب بمونن، میتونن ۲ فصل از کتاب رو هر ۲ هفته به صورت PDF دریافت کنن. حدود نیمی از اونها با این پیشنهاد موافقت کردن.
این چرخههای ۲ هفتهای به من کمک کرد که از بازخورد مشتریها برای بازنویسی فصلها و بهبود خطاهای تایپی و گرامری استفاده کنم. به این ترتیب نه تنها کتاب بهتری نوشتم، بلکه سرعتم هم افزایش پیدا کرد.
اعتبارسنجی کمّی
بعد از اینکه محتوای کتاب آماده شد، یه طراح رو برای طراحی جلد کتاب استخدام کردم و به انتخاب زیرعنوانهای مناسب و تصمیمگیری در مورد روش مناسب انتشار پرداختم. همینطور یه وبسایت بازاریابی هم راه انداختم. به این اقدامات میشه گفت «اقدام درست، در زمان درست». یعنی الان زمانی بود که باید وقت و هزینه برای این اقدامات صَرف میشد.
وقتی با یه ناشر بزرگ برای انتشار کتابم صحبت کردم، اونها برای انتشار کتاب علاقهی زیادی نشون دادن. از اونها نظرشون در مورد روشم در نوشتن و فروش کتاب رو پرسیدم و بر خلاف انتظارم، گفتن که آرزو میکنن که بیشتر نویسندهها از این روش استفاده کنن. با اینکه اولش برام گیجکننده بود، ولی بعد دلیلش رو فهمیدم. این حقیقت که من ۱۰۰۰ نسخه از کتاب رو تونسته بودم بفروشم، ریسک بازار رو برای ناشر کاهش میداد. مشابه همین روند رو میشه برای سرمایهگذارها و استارتاپها هم در نظر گرفت.
کار کتاب تموم شده؟
مثل یه نرمافزار بزرگ، کار یه کتاب هم هرگز تموم نمیشه، بلکه فقط منتشر میشه.
ازونجایی که من این کتاب رو در مورد یه موضوع در حال تکامل نوشتم، کتاب رو فقط یه شروع میشه در نظر گرفت.
- من هنوز آموختههای خام خودم رو تو وبلاگم به اشتراک میذارم.
- یه خبرنامه با عنوان «ماهر شدن در اجرای ناب» رو هر دو هفته تهیه میکنم.
- تقاضا برای کارگاههای آموزشی من افزایش پیدا کرده.