کتاب "Running Lean" که در ایران با عنوان «اجرای ناب» شناخته میشه، توسط "Ash Maurya" نوشته شده. نسخه اول این کتاب در سال ۲۰۱۱ و ویرایش دومش یک سال بعد منتشر شد.
این کتاب به فارسی ترجمه شده. اما من اینجا سعی میکنم خلاصهای از هر فصل کتاب رو که برای خودم جالب و کاربردی بوده، با زبانی که مفهوم اصلی متن رو برسونه تو چندتا پُست جداگانه یادداشت کنم. این بخش اول هستش و مربوط به مقدمه کتاب.
Running Lean چیه؟
از هر ۳ استارتاپ موفق، ۲ استارتاپ اعلام کردن که طرح اولیهی خودشون رو تغییر جدی دادن. این تغییرات در بیشتر مواقع دلبخواهی، شهودی و یا شانسی بوده. Running Lean یه فرآیند سیستماتیک برای تغییر مکرر از طرح موجود به طرحی هستش که جواب بده، قبل از اینکه منابع در دسترس به پایان برسن.
چه چیز کار استارتاپها رو سخت میکنه؟
اول اینکه یه تصور غلطی در مورد نحوه ساخت محصول موفق وجود داره و اون هم این هستش که شیوهی ساخت اونها یک دفعه به سازندههاشون الهام میشه. در حالیکه خیلی از محصولات موفق از جمله «آیپد» معروف، بنا به قول «استیو جابز» نتیجهی سالها کار و تغییرات تدریجی سختافزاری و نرمافزاری بودن و بعضی از این تغییرات هم با شکست همراه بوده.
دوم اینکه روش کلاسیک کارِ محصولمحور به این صورته که سازندهها در مرحله جمعآوری نیازمندیها با تعدادی از مشتریها در ارتباط هستن، اما بعدش سنجش کار توسط مشتری رو تا حد زیادی تا بعد از انتشار محصول متوقف میکنن. به این ترتیب احتمال زیادی وجود داره که بین اون چیزی که مشتری میخواد و مجصولی که ساخته میشه فاصله زیادی وجود داشته باشه.
و در نهایت، درسته که همهی جوابها پیش مشتریهاست، اما درک جواب درست از جوابی که اونا میدن کار راحتی نیست. نقل قولی از «هنری فورد» (موسس شرکت خودروسازی فورد و مخترع خط تولید صنعتی) هست که میگه:
اگه از مردم میپرسیدم که چی میخوان، جوابشون اسبهای سریعتر میبود.
مهمه که بتونیم نیاز به چیزی سریعتر رو از عبارت اسبهای سریعتر دریافت کنیم. در واقع مشتری مشکلش رو بیان میکنه، این وظیفه ماست که راهحلش رو پیدا کنیم. استیو جابز میگه:
این وظیفهی مشتری نیست که بدونه چی لازم داره.
راه بهتری وجود داره؟
Running Lean راهی بهتر و سریعتر برای ارزیابی ایدههای جدید برای محصول و ساخت محصولاتی موفقه. سه نمونه از مهمترین مفاهیم Running Lean عبارتند از:
۱- توسعه مشتری (Customer Development)
منظور دریافت بازخوردهای مداوم از مشتری، در حین توسعهی محصوله.
۲- استارتاپ ناب (Lean Statrtup)
کلمهی ناب (Lean)، معمولا به اشتباه معادل با «ارزان بودن» در نظر گرفته میشه. در حالیکه ناب بودن در اینجا اساسا به معنی جلوگیری از اتلاف منابع و کارآمد بودنه و پول فقط یکی از اون منابع هستش. در واقع در یک استارتاپ ناب، ما تلاش میکنیم که از منبع کمیاب خودمون که زمان هستش، به طور بهینه استفاده کنیم. به طور خاص، هدف ما اینه که در بازههای زمانی معین، دانستههامون دربارهی مشتریها به بالاترین حد ممکن برسه.
۳- Bootstrapping
معمولا روشهایی که با هدف کاهش بدهی خارجی یا سرمایه دریافتی، از بانکها یا سرمایهگذاران مورد استفاده قرار میگیره، به عنوان bootstrapping شناخته میشه. یه تعریف دیگهاش سرمایهگذاری با استفاده از درآمدهای کسب شده از مشتریهاست. اما شاید یه تعریف خوب براش این باشه: کار درست، در زمان درست. در هر لحظه، فقط یه تعداد کار هستش که انجامشون مهمه. استارتاپها نیاز دارن که فقط روی همون کارها تمرکز کنن و بقیه رو نادیده بگیرن.
چند نکته
۱- معمولا بین کسایی که برای اولینبار قصد دارن کارآفرینی کنن یه ترس مشترک وجود داره: ایدهی عالی اونها توسط دیگران دزدیده بشه. اما واقعیت اینه که اولا بیشتر افراد در مراحل اولیه یک ایده قادر به تشخیص پتانسیل اون ایده نیستن، و نکته دوم که مهمتره اینه که کسی به اون ایده اهمیت نمیده.
۲- شما ممکنه چند سال از عمرتون رو صرف یه استارتاپ کنید، بنابراین بهتره که راهی مناسب و سریع برای ارزیابی اولیه ایدهتون داشته باشید. زندگی کوتاهتر از اونه که چیزی بسازید که کسی نمیخوادش.
۳- درسته که شنیدن صدای مشتری مهمه، ولی باید روشش رو هم بلد باشیم. اگه تعریف روشنی از جامعه مشتریان هدف نداشته باشیم و ندونیم که بازخوردهای دریافتی رو چطور اولویتبندی کنیم، ممکنه مجموعهای از ویژگیها رو به محصولمون اضافه کنیم که فقط یه بار و توسط یه مشتری استفاده میشه.
بخش دوم: نقشهی راه - اصول فراگیر