به جز «فروغ فرخزاد» که شاعر بود، خانواده‌ی «فرخزاد» چهره‌ی فرهنگی مطرح دیگه‌ای هم داشت به اسم «فریدون فرخزاد» که علاوه بر شاعری، در زمینه‌ی برنامه‌سازی و اجرا در رادیو و تلویزیون، خوانندگی، ترانه‌سرایی و .. فعالیت داشت.

فریدون فرخزاد در آلمان تا مقطع «دکترای علوم سیاسی» تحصیل کرد، اما به دلیل علاقه‌ی زیادی که به شعر داشت شاعری رو هم پی گرفت و شعرهاش به زبان آلمانی در تعدادی از نشریات کشور آلمان چاپ شد و مورد تحسین قرار گرفت و جوایزی هم دریافت کرد. فعالیت‌های فریدون فرخزاد حتی در زمینه‌ی موسیقی هم مورد تحسین جشنواره‌ها قرار گرفته بود.

فریدون فرخزاد در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۲ شمسی) درکشور آلمان در منزلش به قتل رسید. حدس زده میشه که قتلش به فعالیت‌های سیاسی که بعد از سال ۱۳۵۷ داشت مربوط بوده. بیت‌های زیر، بخشی از شعر «در نهایت جمله آغاز است عشق» سروده‌ی این هنرمند هستش:

 

هیچ می‌دانی ز درد من هنوز، از درون گرم و سرد من هنوز

هیچ می‌دانی چه تنها مانده‌‎ام، چون صدف در عمق دریا مانده‌ام

هیچ می‌بینی زوال برگ را، ابتدا و انتهای مرگ را

هیچ می‌‎بینی نهاد و ریشه را، یاد داری لذت اندیشه را

هیچ می‌بینی چه سبز است این درخت، شاخه‌ای می‌چینی از اشجار بخت

 

هیچ باران را تماشا می‌کنی، چشمه‌ساران را تماشا می‌کنی

می‌زنی دستی به گیتاری هنوز، می‌دمد از پنجه‌ات باری هنوز

هیچ سازی در صدایت می‌خزد، نقش پروازی ز پایت می‌خزد

هیچ می‌دانی زبان من چه بود، لحن این و لفظ آن من چه بود

گوییا بشکسته بالم در سخن،‌ شمع بی‌رنگ زوالم در بدن

 

خسته‌ام از باور و ناباوری،‌ می‌نخواهم ارتفاع دیگری

عمق تب‌دار زمینم آرزوست،‌ یا شبی در مسلخ تاریک دوست

......