به عنوان یه رشتی طرفدار فوتبال، شناخت من از «علیرضا جهانبخش» به زمانی برمیگرده که تو تیم «داماش گیلان» بازی میکرد و تا جایی که میدونستم اهل شهر «رودبار» تو استان «گیلان» بود. خیلی جوون بود و از بازیش مشخص بود که میتونه آیندهی خوبی داشته باشه. روندی که اون موقع میشد برای همچین بازیکنی در نظر داشت این بود که به یه تیم بزرگتر و ثروتمندتر، مثلا «سپاهان» یا «ذوبآهن» بره و اگه دچار اُفت و حاشیههای معمول فوتبالیستهای جوون تو فوتبال ایران نشه، به یکی از تیمهای «استقلال» یا «پرسپولیس» منتقل بشه. البته موردهایی هم بودن که مستقیما از یه تیم کوچک به یکی از دو تیم بزرگ تهران منتقل شده بودن و این گزینه هم محتمل بود.
اما خبری که از جهانبخش بعد از ۲ فصل حضور تو تیم داماش منتشر شد، انتقالش به یه تیم «هلندی» بود. بعد از حضور تیم ملی ایران تو جام جهانی ۱۹۹۸، انتقال بازیکنهای ایرانی به لیگهای اروپایی و بخصوص «آلمانی» چیز عجیبی نبود، اما سالها ازون دوران گذشته بود و حالا اینکه بازیکنی از ایران تو سن خیلی پایین و مستقیما از یه تیم کوچک به تیمی تو یه لیگ آبرومند اروپایی بره خبر هیجانانگیزی بود، هر چند نگرانیهایی هم مطرح میشد. مثلا اینکه عدم تجربهی حضور تو تیمهای بزرگ ایرانی و یا حتی عدم حضور در لیگهای متوسط کشورهای همسایه مثل «قطر» و «امارات» باعث نشه که جهانبخش زیر فشار زیاد بازیهای اروپایی نتونه عملکرد خوبی از خودش نشون بده و اصطلاحا بسوزه.
اما خبرهایی که از حضور جهانبخش تو هلند میومد خیلی خوب بود، طوریکه بعد از ۲ فصل، به یه تیم بزرگتر هلندی منتقل شد و تو فصل سوم حضورش تو اون تیم هم «آقای گل» لیگ برتر هلند شد که خیلی افتخار بزرگی بود. بعد از ۵ فصل حضور در فوتبال هلند، علیرضا جهانبخش با یه مبلغ قابل توجه به تیم «برایتون» انگلیس منتقل شد که تبدیلش کرد به گرانترین خرید تاریخ این باشگاه انگلیسی.
این انتقال از جهات زیادی تفاوت داشت با تجربههای قبلی علیرضا، چون لیگ برتر انگلیس یکی از سطح بالاترین لیگهای فوتبال دنیاست و ضمنا معروفه که مسابقاتش بسیار درگیرانه انجام میشه و قدرت بدنی و تمرکز بالایی میطلبه. خیلی خلاصه اینکه اوضاع واسه علیرضا تو انگلیس اونطور که باید پیش نرفت. تو فصل اول بازیهای کمی انجام داد، نه گلی زد و نه تونست پاس گلی بده و این برای خرید یه باشگاه که گرانترین خرید تاریخ باشگاه هم هستش یه فاجعه محسوب میشه. مسلما طرفدارها و رسانهها انتقاد میکنن و باشگاه و سرمربی زیرفشار قرار میگیرن. تو فصل دومش هم که همین فصل ۲۰۱۹-۲۰۲۰ هستش، اوضاع بدتر شد و کلا مربی تو ترکیب تیم قرار نمیدادش.
حالا دیگه بحث و انتقاد از داخل ایران هم شنیده میشد. بعضیها معتقد بودن که رفتن به انگلیس از اولش اشتباه بود: وقتی توی هلند موفق بودی چرا رفتی یه کشور دیگه. فوقش میرفتی یه تیم بهتر، مثلا «آژاکس». بعضیها هم میگفتن عجله کردی و کار درست این بود که به جای لیگ برتر انگلیس، از لیگ رده پایینتر این کشور (لیگ دستهی اول) شروع میکردی تا کم کم جا بیفتی. این بحث هم مطرح بود که بهتره جهانبخش تا یه فصل رو کلا از دست نداده زودتر تیمش رو عوض کنه و حتی دوباره برگرده هلند. اما از مدیر برنامههای علیرضا خبر میرسید که علیرضا تصمیم داره بمونه و تلاش کنه.
امروز که دوم ژانویه 2020 هستش، علیرضا جهانبخش توی دو بازی پی در پی تو لیگ برتر انگلیس برای تیمش گل زده. اولیش رو قبل از اینکه هنوز بازی به دقیقهی ۳ برسه زد که سریعترین گل تاریخ برایتون تو لیگ برتر بوده و دومیش رو هم در دقایق انتهایی بازی با تیم بزرگ «چلسی»، با یه «قیچی برگردون» زیبا که باعث شد تیمش از شکست نجات پیدا کنه.
میشه تصور کرد که روزها و ماههای قبل از این دو تا گل چه فکرهایی از ذهنش گذشته. اینکه شاید این حرفهایی که کارشناسها و رسانهها در مورد انتخاب تیم و .. میزنن درسته. واقعا من اینقدر که برام هزینه شده ارزش دارم؟ چرا دیگه نمیتونم گل بزنم؟ اگه مربی تیم دیگه بهم بازی نده چی؟ چه کاری درسته؟ با همین تیم ادامه بدم یا تیمم رو عوض کنم؟
تصویر بالا که مربوط به بعد از اولین گلش تو لیگ برتر انگلیس میشه، نشون میده که این بازیکن از چه فشار روانی شدیدی رها شده. بعد از گل دومش هم که به طرز زیبایی به ثمر رسوند، همه دارن تحسینش میکنن که «موند و جنگید، تسلیم نشد، حاضر نشد به عقب برگرده و حالا داره مزد زحماتش رو میگیره».
خیلی وقتها قضاوتی که ما دربارهی تصمیمها و انتخابهای دیگران داریم، فقط معطوف به «نتیجه» هستش. تا موقعی که گل بزنن و بدرخشن، همهچی درست و به موقع بوده، ولی اگه تو مقطعی دچار مشکل و اُفت بشن، باید خودشون رو برای انتقاد و سرزنش آماده کنن.
خیلی کلیتر، شاید بشه گفت هر چقدر که تو زندگی جلوتر میریم، هر چقدر تصمیمها مهمتر و سرنوشتسازتر میشن، دیگه کمتر میتونیم قاطعانه بگیم چه کاری درسته و چه کاری غلط. شاید تنها کاری که ازمون بربیاد این باشه که تا جای ممکن اطلاعات جمع کنیم، با افراد با تجربهتر مشورت کنیم و با در نظر گرفتن همهی جوانب تصمیم بگیریم. ولی بهتره بدونیم که هیچ تضمینی برای رسیدن به نتیجهی دلخواه وجود نداره و باید برای هر نتیجهای و بر اساس اون نتیجه، برای هر قضاوتی توسط بقیهی افراد آماده باشیم.